#یاسمین_پارت_65

- بي تربيت ! مگه اين ژاله خانم رو نبينم !

كاوه – چائي تو بخور يخ نكنه . تازه خبر نداري مامانم داره نقشه مي كشه براي تو و من يه جا عروسي بگيره !

من با تعجب پرسيدم :

- من و تو ؟ يه جا عروسي كنيم ؟

كاوه – يه مادر و دختر رو ديده . مي خواد دختره رو براي من بگيره و مادره رو براي تو ! منم گفتم باشه . مونده فقط تو رضايت بدي .

-بابا به اينا يه چيزي بگو . آخه چيزي نبوده كه اينقدر شلوغش كردين ! اسم دختر مردم رو هم سر زبون ها مي اندازين . حالا هم كه فرنوش رفته خارج ديگه تموم .

كاوه – پاشو چائي تو وردار بريم تو حياط . چائي تو هواي سرد مي چسبه .

دوتايي بلند شديم و چايي هامون رو برداشتيم و رفتيم توي حياط و كنار استخر خالي كه پر از برف شده بود ، روي صندلي نشستيم .

كاوه – صندلي ها خيسن . شلوارمون تر ميشه همه فكر مي كنن چيز شده ! بهمون ميگن شاشوها .

-خب پاشو قدم بزنيم .

دوتايي شروع كرديم دور استخر قدم زدن .

-كاوه ، رابطه تو و اين ژاله خانم چطوريه ؟

كاوه – از بچگي با هم بزرگ شديم . مثل خواهر كوچيكترم مي مونه . چطور مگه ؟

-فكركردم كه نامزدي ، چيزي هستين .

كاوه –اگه بود كه قبلاً بهت مي گفتم .

-كاوه ، يه خواهشي ازت دارم . مي خوام قول بدي كه نه بهم نگي .

كاوه- بگو ، قول مي دم .

-اجازه نده پدر و مادرت كاري بكنن . يعني در مورد من يا فرنوش نمي خوام . نمي خوام حرف ازدواج و اين حرفها زده بشه . من با بدبختي اين تصميم رو گرفتم . حالا هم كه همه چيز تموم شده . چه دليلي داره دوباره همه چيزهاي قديمي ، تازه بشن . به دختر خاله ات هم بگو ديگه حرف و حديث رو تموم كنه ، باشه ؟

كاوه –باشه . هر جور تو راحتي . از اين لحظه ديگه نمي ذارم اونا دخالتي بكنن .

-ممنون . حالا اگه دوتا چايي داغ ديگه برامون بياري ، دعا مي كنم كه يه دختر زشت بد قيافه براي ازدواج نصيبت بشه !

romangram.com | @romangram_com