#یاسمین_پارت_56
زبونش بند اومده بود . خوشحالي تو چشماش موج مي زد . با سر اشاره كرد و سه تا دسته گل رو بهم داد و پول ها رو ازم گرفت و بدو از پيشم رفت .
همونطور نشسته بودم و دويدنش رو روي برفها تماشا مي كردم . مي ترسيد پشيمون بشم و پول ها رو ازش پس بگيرم .
يه دقيقه بعد بلند شدم و به فرنوش گفتم :
-بريم ؟
تو چشمهاش اشك حلقه زده بود . در حاليكه راه افتاد كه برگرديم گفت :
-طفلك خيلي سردش شده بود .
دو تايي بدون حرف به طرف ماشين رفتيم .
نزديك ماشين واستادم و گفتم :
-بفرمائين . مي گن گل مريم نشونه دوستي يه و گل نرگس نشونه محبت .
بعد همه گل ها رو بهش دادم و گفتم :
-با اجازتون مي خوام تا خونه كمي قدم بزنم . شما بفرمايين .
گل ها رو گرفت . صبر كردم تا سوار شد و ماشين رو روشن كرد .
وقتي مي خواست حركت كنه ، شيشه رو كشيد پايين و گفت :
-نگفتين گل رز نشونه چيه ؟
خنديد و حركت كرد و رفت . همونجا واستادم و رفتنش رو نگاه كردم و زير لب گفتم :
- گل رز نشونه عشقه . به همه زبون هاي دنيا !
در رو باز كردم .
كاوه – سلام ، شكر خدا كه تو خونه اي بهزاد ، همش تو راه خدا خدا مي كردم كه از خونه بيرون نرفته باشي ! خب خدا رو شكر كه موندي خونه !
-مگه چي شده ؟! بيرون چه خبره ؟
romangram.com | @romangram_com