#تو_از_کجا_پیدات_شد_پارت_98


سمت خونه رفتم؛ شروین پشت سرم اومد: میشه بگی برنامه چیه؟!

زنگ درو زدم: پیدا کردن ادرس نوشین...اگه کار داری مزاحمت نمیشم! تا همینجاشم تو و فرزاد سنگ تموم گذاشتید!!

لبخند زد: تا اخرش باهاتیم...ی بار ولت کردیم دو سال مردی!!! دیگه تنهات نمیذاریم...

دوباره زنگو زدم: فک کنم نیستن...

شروین ساعتشو نگاه کرد: ده صبح کجا رفتن؟!

خواستم سمت ماشین برم که صدای گرفته ی مریم تو سکوت کوچه پیچید: کیییهههه؟!!!

- مریم...عمادم! کارت دارم...

سکوت کرد! شروین دستاشو تو جیب شلوارش گذاشتو ی قدم نزدیکتر شد: مریم خانوم؟! عماد به کمک شما نیاز داره! خواهش میکنم ازتون...

- تو کی هستی؟!

لبخند زدم: درو باز میکنی؟!

چند لحظه طول کشید که در باز شد...

شروین پشت سرم اومد: بی اعصابه ها...

دکمه ی اسانسورو زدم: خواب بوده احتمالا....

وارد اسانسور شدیم؛ شروین تو اینه موهاشو مرتب کرد: دختر خوبی هست؟!

با مشت زدم به بازوش:هیییی...چپ نگاش کنی با من طرفی...

اخم کرد: خب بابا...غیرتی نبودی قبلنا....

لبخند تلخی زدم: عماد غیرت داشت...

در اسانسور باز شد؛ مریم تو راهرو ایستاده بود؛ با دیدن ما سلام داد: چه کمکی میتونم بکنم؟!

شروین به داخل خونه نگاه کرد: اینجا؟! نمیشه بریم تو؟!!

مریم شالشو مرتب کرد: نه...اگه میشه ..همینجا...

شروین دستاشو تو جیب شلوارش گذاشت: کامیار...معرفی نمیکنی این خانوم خوشگلو؟!!!

romangram.com | @romangram_com