#تو_از_کجا_پیدات_شد_پارت_93


خندیدم: دیوونه شدم نه؟...

درو باز کردمو پشت فرمون نشستم: واااای مهسا...حتی ماشینتم بهم ارامش میده...

صندلی رو خوابوندمو چشمامو بستم...موبایلم تو جیبم لرزید...

از جیبم بیرون کشیدمشو نگاش کردم؛ با دیدن شماره ی ناشناس قلبم به تپش افتاد...سریع جواب دادم: بعله؟!

صدای نفساشو شنیدم...بغض کردم: میدونی با زندگیم چیکار کردی؟!

-.........

دستمو گذاشتم رو قلبم: قربون اون نفس کشیدنت برم من...مهسا...عزیزم...حرف بزن...

صدای ضعیفش لرز انداخت به جونم!

- ع..عماد؟!

از ته دلم گفتم: جاااانم؟! جانم مهسا؟! بگو...اسممو بگو...حرف بزن...

-م..من...

چشمامو بستم: کی برمیگردی؟!...مهسا برگرد...د لعنتی دارم جون میدم برات رفتی که چی بشه؟!...پنهون شدی که چی بشه؟!

- عماد...من اشتباه کردم زنگ زدم...من

سریع گفتم: قطع نکنیا...جون من مهسا...بذار صداتو بشنوم...

- باشه...

هردو سکوت کردیم!خندیدم: خوبی؟!

- اوهوم...

دستمو گذاشتم روی حلقه: نمیخوای چیزی بگی؟!

- دارم فکر میکنم کلمه ای پیدا کنم برا گفتن...ولی ...( خندید) مغزم خالیه...

با خندش خندیدم....ادامه داد: زنت خوبه؟!با هم خوشید؟!

مات شدم!....خوب میتونه منو بشکنه؛ محکمو سرد جواب دادم: مهسا...نسیم امشب حرف طلاقو پیش کشید...با این حرفت...

romangram.com | @romangram_com