#سرآغاز_یک_احساس
#سرآغاز_یک_احساس_پارت_77

_پریناز:کی تتلو؟!

_مهرداد:ن پ بابای من

_هستی:پس حقت بوده

_مهرداد: دکی

_پریناز:کوووفت راس میگه دیگه

_مهرداد:اییی بابا ینی چی خووب مگه هرچی رو اون دوست داره ماهم باید دوس داشته باشیم

_هستی:ن خیر...ولی میتونیم ب نظر هم احترام بزاریم ک...شما میدونی اون رو امیر تتلو حساسه چرا اینجوری میگی بهش؟!؟مطمین باش اگه منطقی بهش میگفتی رد کنه اهنگو اینکارو میکرد من مهسارو میشناسم

مهرداد دستی ب پشت گردنش کشید و گفت:اینم حرفیه هااا.....از دفعه ی بعدی این راهو امتحان میکنم

صدای سامی از پشت سر مهرداد اومد توجه هممونو جلب کرد:بچه هاا سوارشید بریم بدجووور دیر شده

و بعدم در ماشینو باز کرد

مهرداد اومد در جلو رو باز کنه بشینه ک سامان گفت:ن مهرداد تو برو عقب بشین

بعدم رو ب هستی گفت:هستی بیا جلو بشین کارت دارم

( هستی)

رفتم جلو و کنار دست سامی نشستم....سامان هم سریع حرکت کرد ماشین پرهام هم دقیقا پشت سر ما میاومد..سامان تا جایی ک میشد داشت تند میرفت

اون دوتا هم اون عقب نمیدونم داشتن راجب چی حرف میزدن و میخندیدن حوصله ام حسابی سر رفته بود...گوشیمو از تو کیفم دراوردم وهنزفیری هامو گذاشتم توی گوشم

چشمام و بستم سرمو ب پشتی صندلی تکیه دادم و چشمام بستم و اهنگ رو پلی کردم

******آهنگ ایده آل از جهانبخش********

تورو دیدم و دید من ب این زندگی تغییر کرد

همین لبخند شیرینت منو با عشق درگیر کردپشروع تازه ای واسه منه از نفس افتاده

تورو دیدمم و دید من ب این زندگی تغییر کرد

همین لبخند شیرینت منو با عشق درگیر کرد

شروع تازه اواسه منه از نفس افتاده

خدا تورو جای همه نداشته هام بهم داده

چه آرامش دلچسبی


romangram.com | @romangraam