#رقاص_های_شیطون_پارت_34
لبخندي زد و گفت:انتظار داشتم سريع تر از اين باشي
اخمي بهش كردم و ازش جدا شدم
يه آهنگ تند تر گذاشتم و ازش فاصله گرفتم يه پشتك زدم و روبروش ايستادم و پاهامو جفت كردم و يه تيك با باسنم يه تيك هم با كمرم
باسنمو به چپ و راست تكون دادم و يه پشتك ديگه رو دستام ايستادم و پاهامو گذاشتم رو شونه هاي كيلا و خودمو كشيدم بالا صورتم مقابل صورتش قرار گرفت لبخندي زدم يه پامو برداشتم و چرخي زدم و پشتش چسبيده بهش ايستادم و شروع كردم به لرزوندن تك تك اعضاي بلندم
دستاشو گرفت و گذاشتم رو پهلوم و جوري كه اون بشنوه گفتم:همينقدر كافيه يا بازم تند ترش كنم ؟
خنديد و گفت:نه ديگه لازم نيست
شونه اي بالا انداختم دورش چرخيدم و روبرو ايستادم داستامو گذاشتم رو سينش و شروع كردم به لرزوند كمرم و باسنم
دستاشو گذاشت رو پهلومو بلندم كرد و برد بالاي سرش يه چرخ زد و ايستاد سر خوردم و از بالاي سرش اومدم پايين و روبروش ايستادم
صداي دست و جيغ بچه ها باعث شد برگردم سمتشون
سامان خنديد و گفت:بابا استاداي معرو كمم به ما ياد بدن ما مونديم تو كفتونا
سانازم خنديد و گفت:یاست ميگه به مام ياد بدين
شروين پوزخندي زد و گفت:لابد افتخار نميدن
خواستم حرف بزنم كه كيلا لبخندي بهشون زد و گفت:خب منم اومدم كه كمكتون كنم هر چي نباشه سيما دوست منه و منم دوستش دارم شماها كه دوستيش هم دوستاي منين
بچه ها خيلي خوشحال شدن از اومدن كيلا به گروهمون فقط شروين بود كه اخم كرده بود منم متعجب بودم
رو به كيلا گفتم:واقعا ميخواي اينجا باشي تو گروه ما
لبخندي زد و گفت:حتما عزيزم
romangram.com | @romangram_com