#رقاص_های_شیطون_پارت_28


يه ليوان آب از يخچال برداشتم و سر كشيدم

به شدت گرمم بود خواب خيلي بدي بود بهتره بگم كابوس بود كابوس دوباره از دست دادن شروين

اخمي كردم و به خودم نهيب زدم:اونو خيلي وقته از دست دادي ديگه هم ماله تو نيست هيچوقت نخواهد بود

سرمو تكون دادم و برگشتم تو اتاقم ساعت 5 بود تصميم گرفتم يه دوش بگيرم و آماده شم

پوفي كردم و وارد حموم شدم لباسامو درآوردم و شير آب رو باز كردم و رفتم زيرش

بعد از يه دوش مختصر احساس سبكي و راحتي بهم دست داد

لبخندي زدم و حولمو دورم پيچيدم و از حموم خارج شدم

ساعت 6 صبح بود در كمدمو باز كردم و يه شلوار ورزشي خاكستري برداشتم با يه پيرهن نيم تنه استين حلقه اي سفيد

با حوله بدنمو خشك كردم و لباسامو پوشيدم موهامو شونه زدم و همونطور خيس خيس از بالا بستم

مچ بندم دستم كردم با يه هِد بند سفيد

از اتاق خارج شدم و رفتم تو حياط

روكش سيستم پخش رو برداشتم و آهنگ هميشگيمو گذاشتم و شروع كردم به انجام حركات جديدي كه تازگيا ياد گرفته بودم

نزديك 1ساعتي ميشد كه داشتم تمرين ميكردم

تصميم گرفتم برم و بچه هارو بيدار كنم

چشمامو بستم و يه پشتك وارونه زدم و يه پرش و چشمامو باز كردم

از ديدن پسرا روي پله هاي حياط و چهره ي خواب آلود دخترا چشمام گشا شد


romangram.com | @romangram_com