#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_89
سابقه نداشت ب من زنگ بزنه..هروقتم کار داشت فوقش اس ميداد..
همين ک جواب تماسشو دادم با شنيدن صداي پويا پشيمون شدم:نرگس بچه بازيو بزار کنار برگرد خونه..
ن سلامي ن عليکي..
-ميبينم ک دست ب دامن گوشيه ايدين شدي..
-بخاطر تو دست ب دامن هرکس هرچيز ميشم..
سکوت کردم..اولين حرف عاشقانه اي ک بهم زد..
پوزخندي زدم..حرف عاشقانه براي خر کردنم چ فايده..
-حنات ديگ رنگي نداره اقا پويا
-نرگس خواهش ميکنم برگرد من برات همه چيو توضيح ميدم..
-مگ چيز ديگ ام مونده ک پنهون کرده باشي؟
-ن..ن منظورم اينه کــ
-منظورت اينه ک ميخواستي با ي بهونه منو بياري خونه..
صداي نفس عصبيشو شنيدم..
-ببين يا مثل ي دختر خوب مياي خونه يا خودم ميام دنبالت
-وقتي ادرسي ازم نداري هرچقدر دلت ميخواد بگرد دنبالم
-واقعا فکرکردي من ادرس خونه زنمو بلد نيستم؟
ساکت شدم..توجهي ب زنم گفتنش نکردم..اگ بياد اينجا من بيچاره ميشم..
قبل ازاينک من چيزي بگم صداي ايدين اومد:بده من گوشيو ببينم..الو نرگس؟
ماشاا..هردو سلامشونو ميخورن..
نفس عميقي کشيدم:بله؟
romangram.com | @romangram_com