#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_78


هرچقدر ک بگن يک ماهونيم زوده براي عاشقي ولي من عاشقش شدم..دوسش دارم..‏

حسايي ک نسبت بهش دارم برام اين معنيو داره..‏

هرکي عاشقيو براي خودش يجور معني ميکنه..‏

يکي هَوسو عشق ميدونه..يکي وابستگيو عشق ميدونه..يکي جون دادن بخاطرشو..‏

منم تودنياي کوچيک دخترونم عاشقيو اين معني ميکنم ک بدون پويا نميتونم..بدون حضورش حتي نميخوام فکرکنم ک چ اتفاقي ممکنه برام بيافته..‏

واااي از دست من..عمو رضا گوشه بيمارستان اون وقت من توفکر عاشقي ام..‏

منو از خودش جداکرد و بالاخره بحرف اومد:چراگريه ميکني؟اتفاقي افتاده؟

اروم گفتم:عمو رضا سکته کرده..پدر لاله..الان بيمارستانه..اون مگ چقدر سن داشت..مسن بود ولي براي سکته زده بود..هرچند سکته کوچيکو بزرگ نداره..اه اصلا من هيچي نميدونم..‏

کلافه دستامو روصورتم گزاشتم..فکراي مختلف توذهنم عصبيم ميکرد..و باعث سردردم ميشد..‏

دستامو ازرو صورتم برداشت و گفت:همه چي درست ميشه..خودتو ناراحت نکن..‏

زل زدم ب چشماش..واقعا پويا مريضه؟ الان ک مثل ي ادم عادي داره منو دلداري ميده..من هيچ نشوني از ديوونگي تو پويا نميبينم..‏

سوالمو رو زبون اوردم:پويا تو واقعا مريضي؟ من ک الان هيچي نشوني ازبيماري تو رفتارت نميبينم..‏

احساس کردم رنگش پريد..نميدونم شايد اشتباه ديدم..چشمام بخاطر گريه تاربود..‏

اروم گفت:خب الان تو اين وضعيت مگ نبايد ارومت کنم؟

سري تکون دادمو گفتم‌:اره اره..‏

دستمو روسرم ک درد ميکرد گزاشتم..ايکاش کمي فکراي توذهنمو ميريختم بيرون تاسرم سبک شه...‏

ب پويا نگاه کردم وهمزمان ب اين فکر کردم ک اگ منم يروز سکته کنم نميتونم بهش علاقمو اعتراف کنم..‏

پس چرا الان نگم؟ ياحرفمو ميفهمه يا نميفهمه..‏

زدم ب بيخياليو گفتم:پويا من خيلي احمقم نه؟

‏-چرا؟

romangram.com | @romangram_com