#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_75
شونه اي بالا انداخت و دستمو گرفت..مجبورم کرد ک باهاش تانگو برقصم..درواقع هدايتم ميکرد..
جالبه بدونيد ک اهنگ فداشم از سامي بيگي بود ک اصلا ب تانگو نميخورد..ولي خب پويا زد ديگ..
درصد تعجبم بابت کاراي پويا نسبت ب اوايل خيلي کم شده..ديگ عادت کردم..
همچنان منو ميرقصوند و من نتونستم بپرسم فاز اهنگ زدنش اول صبحي براچيه؟
اهنگ خونده ميشد وما باريتمش ک سخت بود تانگو ميرقصيديم :) هرچند من زياد وارد نيستم..
(تو دلم هميشه هستي پيش روم اگه نباشي
عاشقت ک ميشه باشم ارزوم ک ميشه باشي
دوريو ازم جدايي ولي کنج دل يجايي داري
مثل نبضي تووجودم ک ميزني و بي صدايي
شبا وقتي تو تنهايي پريشونم
سراغتو ميگيره اين دل ديوونم
جواب خستگي هام تويي درمونم
خودت نيستي ولي من ازتو ميخونم
توفکر داشتنت مثل خود مجنونم اميد اخرم عشقت شده جونم
از اين شباي دلتنگي ديگ خستم از اين حسي ک اسمشو نميدونم)
دستمو گرفت و ي قدم عقب رفت تا من بچرخم..چرخي زدمو تو اغوشش افتادم..لبخندي از حالتمون رو لبم اومد..
با شوق ب لبخندم نگاه کرد ک فهميدم قصدش از اهنگ شاد کردن من و فراموشي بحثم بالاله بود..
پوياي مهربون من اهل قهرکردن نيست..محبتشو بهم داد..
و من روز به روز علاقه و وابستگيم ب پويا بيشتر ميشد..نميدونم ميشد اسمشو عشق گذاشت؟؟
(کَس نميدونه اين دل ديوونه وقتي ميگيره ازتو ميخونه
romangram.com | @romangram_com