#پرستار_دوست_داشتنی_پارت_106


لاله هم روي لباس شب بلندش کتي پوشيده بود براي پوشوندن شونه هاش و شال نازکي سرش انداخته بود..‏

تيپ بقيه هم ک ب ما ربطي نداشت..اما ازهمه خوردني تر ياسين بود بااون کت شلوار و پايپون خوشگلش..‏

يک ساعتي از شروع مهموني گذشت ک ‏DJ‏ اهنگ گذاشت..‏

بيشتر دخترپسرها رفتن براي رقص دونفره..‏

مطمئنا پويا نميتونست بهم درخواست بده..هم عمورضا بود..هم اين ک فعلا اخمو بود..‏

اخه ادم تو جشن دوست صميميش اينجوري برخورد ميکنه..‏

توفکر بودم ک ياسين اومد سمتم..خيلي جنتلمنانه دستشو سمتم دراز کردو گفت:افتخار رقص ميدي عزيزم؟؟

متعجب نگاش کردم..واي فکرکن ي پسر ده ساله بهت پيشنهاد رقص بده..نتونستم جلوي خودمو بگيرمو زدم زيرخنده..‏

ياسين تو بزرگ بشي چ عجوبه اي ميشي...‏

صدام اونقدر بلند نبود ک همه بخوام خيرم بشن ولي افرادي ک رو ميزاي کناري من بودند متوجه شدند..‏

کمي نگام کردند..بعد دوباره مشغول حرف زدن شدند..‏

رو به ياسين باخنده گفتم: باکمال ميال..‏

دستشو گرفتم و بااعتماد نفس رفتم وسط..مشغول رقصيدن شديم..کم کم نگاه همه روما خيره شد..ياسين ک کلا بيخيال بود ولي من باديدن خنده ديگران کم موند بود بشينم وسط سالن غش غش بخندم..‏

نگام رفت سمت لاله و ايدين..اي لاله موزي نگاه چ دلبري ميکنه براش..دلم براي ايدين سوخت..طفلک جرات نداشت جلوي جمع کاري بکنه..‏

لاله ک متوجه نگام شد خنديدو با ابرو ب ياسين اشاره کرد..‏

لبخندي زدمو دوباره ب ياسين نگاه کردم ک ماهرانه ميرقصيد..‏

نگاه توروخدا من بايد خم سمتش جاي اون..قدش تا پهلوهام ميرسيد..خوب شد کفشم زياد پاشنه نداره وگرنه هيچي..‏

رو به ياسين گفتم:ميخواي من دستتو بگيرم تو ي دور بچرخي؟

متوجه حرفم نشد ولي چون باخنده گفتم اونم خنديد..‏

ناخوداگاه ب پويا نگاه کردم..فکر کردم اونم مثل بقيه درحال خنديدنه ولي خيره نگام ميکرد..نگاش يجوري بود ک انگار دوست داشت الان نزديکم باشه..‏

romangram.com | @romangram_com