#نقطه_سر_خط_پارت_14

-این شعر واسه دانشمنداست نه شما دوتا پت و متا که یه ترم مونده به آخر، تازه یادتون اومده پایان نامه ای هم دارین و توی سرویس کله ی صبح ادای دانشمندا رو در میارین.

راحیل: یعنی بر شرف نداشته ات لعنت. تو خودتم که هنوز لنگِ انتخاب موضوعی

با خنده چشمامو باز کردم بدون اینکه به جمعیت شلوغی که توی سرویس سراپا واستاده بودن نگاه کنم گفتم: من یه پیشنهاد دارم. هم به رشته ی شما می خوره هم من. انگلش با شما، چارچوب بندی پروژه با من. چطوره؟

الهام: این پیشنهادی که می گی احیانا موقع چرت زدن که به فکرت نرسیده؟ نگو آره که می زنم تو سرتا

-برو بینم. خیلی وقته روش دارم تحقیق می کنم.

با خباثت نگاش کردمو گفتم: اصلا اَدُنی چن؟ ، تو تِ گرومو رات ناتام. تو برو سی خُت، اَمام سی خُمون (اصلا می دونی چیه؟ تو رو تو گروهمون راه نمی دیم. تو برو واسه خودت، ماهم واسه خودمون)

الهام: باید به عرضِ خودِ کزافدت برسونم که راحیل بدون دوست جون جونیش که من باشم دست به کاری نمی زنه

راحیل: تو غلط کردی. از طرف خودت حرف بزن. من طرف مریمم

در حالیکه هر سه می خندیدم الهام با غیظ ساختگی گفت: ای منفعت طلب کزافد

راحیل: حالا پیشنهادت چیه؟

-تاثیر تریاک بر زخم سالَک ...

الهام: اینو که خیلیا روش تحقیق کردن

-آره ولی هنوز به جواب قطعی نرسیده. یه عده می گن تاثیر گذاره یه عده می گن تاثیرش کمه یه عده هم بی تاثیر. کارِ ما اینه بیمارامونو به 3 دسته تقسیم می کنیم. گروه اول اونایی که تریاک رو زخمشون می ذاریم. دوم اونایی که گولدارو رو زخمشون می ذاریم و گروه سومم گروهین که دارن درمان های رایج رو دریافت می کنن برای اینکه بتونیم تاثیر سرعت درمان و بهبودی رو توی روش های مختلف بسنجیم. اینجوری همه چی تحت کنترله. الی حله؟

الهام: من استم

منم استمِ راحیل همزمان شد با رسیدنمون به دانشکده و هجوم جمعیت موجود به سمتِ در خروجی.

با نگاهی گذرا و سلامی بلند بالا به کلاس 8 نفرَمون توی ردیفِ دوم کنار مهرناز که طبق معمول همیشه داشت با مهرداد یکی از 5 پسر کلاسمون که پشت سرمون نشسته بود حرف می زد، جا گرفتم. دستمو به قصد دادنِ اس ام اس به امیر تو جیبم بردم که دکتر مرادی، استاد راهنمامون وارد کلاس شد.


romangram.com | @romangram_com