#ننه_سرما_پارت_101
يه ضعف که وقتي به معده م رسيد احساس تهوع کردم و وقتي به سينه م رسيد احساس خفگي و وقتي به سرم رسيد احساس مرگ!
ديگه چشمام کار نمي کرد ! فقط مغزم و گوش هام!
صدا! صدا! صدا!
صداي همهمه!صداي وهم! صداي ترس!
تو ذهنم پُر از کف يود!
پُر از تکون خوردن و دست و پا زدن!
داشتم دست و پا مي زدم که خودمو نجات بدم!
مغزم دچار صرع و حمله شده بود!
احساس مي کردم تشنج دارم!
دست و پام هي مي پريد و با هر پرِش رو تخت جابه جا مي شدم!
مادر پويا اومد بالا سرم! مي گفت تو صرع داري! اگه بچه دار بشي ،بچه تم غشي ميشه!
نه! سعيد بود! مي گفت چرا بهم نگفتي صرع داري! خاله م اومد! با کريم آقا بود و يا با رحيم آقا؟!
مي گفت ديدي؟! ديدي؟! اگه زن اين شده بودي صرع نمي گرفتي!
کريم آقا به يه چاقو اومده و مي خواد دورم خط بکشه!
همه جا رو کف گرفته!
زبونم لاي دندونام مونده و دارم گازش مي گيرم!
صداي صلوات مي آد!
صداي بسم اله بسم اله!
صداي حرف و همهمه!
صداي يه عده که دارن مسخره م مي کنن!
صداي خنده!
آدما دورم جمع شدن و بهم مي خندن!
مي خوام از جام بلند شم و فرار کنم اما پاهام به فرمانم نيست!
مي خوام حرف بزنم اما زبونم لاي دندونام گير کرده!
دارم گريه مي کنم!
آدما دارن حرف مي زنن!
همه با هم!
تمام بدنم داغ شده!
عرق کردم!لباسام خيسه!
سرم داره منفجر مي شه!
از صدا!
صداي حرف!
صداي خنده!
کريم آقاست يا رحيم آقا!
مي خواد دورم خط بکشه!
خاله م برام دعانويس آورده!
دارم خفه مي شم!
نمي تونم نفس بکشم!
دارم مي افتم!
از يه بلندي!
از بالاي يه ساختمون!
يکي دستمو گرفته!
نگاهش مي کنم!
پوياس!
محکم دستمو نگه داشته!
بهم لبخند مي زنه!
romangram.com | @romangram_com