#خشم_و_سکوت_پارت_94
***در ماه نوامبر اندرولا به علت این که حالش خوب نبود ، چند روزی به خانه آمد .
اندرولا در جواب سوال لئون که درست لحظه ای پس از رسیدن به اسکله مطرح شد ، گفت :
- من سخت کار کردم .
لئون و تارا برای ملاقات اندرولا به فری رفته بودند و لئون حتی قبل از آن که خواهرش صحبتش را به پایان رساند ، حالت مشکوکانه ای به خودش گرفته بود .
لئون در حالی که چمدان او را گرفت و در صندوق عقب ماشین می گذاشت ، گفت :
- شک دارم تو سخت کار کرده باشی ، حتما” خستگیت از مهمونی های مختلف و شب زنده داری های پشت سر همه . اما من بر عکس تو دوران دانشجویی حسابی کار می کردم .
اندرولا آهی کشید و دزدکی شکلکی درآورد که می خواست فقط تارا آن را ببیند و در حالی که در صندلی پشت ماشین نشسته و پاهایش را روی هم انداخته بود ، شکوه کنان گفت :
- تو واقعا” حوصله آدمو سر می بری لئون . هیچ کس از تو انقدر زیاد انتظار نداشته که تو از من داری .
- نمی دونم چرا بهت اجازه دادم اونجا بمونی به جای این کار باید تو رو به کسی که حسابی کنترلت کنه شوهر بدم .
انگار این حرف لئون شدیدا” بر اندرولا اثر کرد و یک دفعه او را ناراحت و برآشفته کرد ، اما همان طور که تارا انتظار داشت ، او تنها به جواب تندی بسنده کرد .
- تو خوب می دونی من اجازه نمی دم تو منو شوهر بدی ، من خودم شوهرمو انتخاب می کنم .
لئون بعد از این که به تارا در نشستن کمک کرد خودش داخل ماشین می شد که به اندرولا به حالت هشداردهنده ای نگاه کرد و گفت :
- دختر خوب مواظب رفتارت باش وگرنه مجبور می شی تا سی سالگی برای گرفتن ارثیه ات منتظر بمونی .
اندرولا فورا” ساکت شد . اما بعد وقتی او و تارا با هم تنها شدند از تارا پرسید :
- لئون چش شده ؟
بعد با حالتی که این موضوع برای راحتی خیال او اهمیت دارد ، با کج خلقی گفت :
- لئون خیلی بد اخلاق شده ، نامه هاش ام اخیرا” اصلا” خوشایند نبودن . انگار تو حالت وحشتناکیه ، شما با هم خوشبختین ؟
بعد از گفتن این حرف ، اندرولا به حالت عذرخواهانه ای به تارا نگاه کرد اما وقتی هیچ جوابی دریافت نکرد ، ادامه داد :
- اگه شما خوشبخت نباشین ، علت همه ی این رفتارای لئون مشخص می شه .
تارا عاقبت در حالی که امیدوار بود صدایش کاملا” بی تشویش و آرام باشد که دروغ او را بپوشاند ، گفت :
- ما با هم کاملا” خوشبختیم .
romangram.com | @romangram_com