#خشم_و_سکوت_پارت_91
بعد از سکوتی کوتاه ، پل به حالت تسلیم گفت :
- تو که نمی خوای دروغی رو که گفتیم فاش کنی ؟ نه ؟
- معلومه که این کارو نمی کنم ، من اصلا” نمی خوام لئون بفهمه منم تو اون نقشه شرکت داشتم ، چون دیگه الان برام مثه روز روشنه که تو منو گول زدی .
- من فقط اونچه که مال خودم بود رو می خواستم .
و بعد یک دفعه گفت :
- دیگه مجبورم قطع کنم چون من برای تلفنای این جوری پول ندارم.
تارا گوشی را گذاشت و بعد نفس عمیقی کشید . بی خود نبود لئون عقیده داشت برادر خوانده اش هنوز بالغ نشده است . پل می توانست خیلی راحت نامه بفرستد و تارا هم سه روز بعد آن را دریافت کند ولی او ترجیح می داد بدون توجه به هزینه اش از تلفن استفاده کند . او بعد از تلفن کردن تازه به فکر هزینه ی آن افتاده بود ، مشکل اصلی پل همین بود که هیچ وقت قبل از انجام کاری ، روی آن فکر نمی کرد .
تارا از پنجره بیرون را نگاه کرد و لئون را در حال خارج شدن از اتاق مطالعه اش و عبور از چمن ها دید . هنگامی که او به ایوان رسید ، با تلاقی چشمانش با چشم های تارا لبخند خفیفی بر لبانش پدیدار شد و آن لبخند طنزآمیز همچنان با دیدن سرخ شدن گونه های تارا و حالتی که با پایین آوردن مژگانش درصدد مخفی کردن آن بود ، بر لبان او باقی ماند و در حالی که برقی از شوخی و مزاح در چشمان او می درخشید ، انگشتش را زیر چانه ی تارا برد و سر او را بالا گرفت .
- خجالت می کشی ؟
بعد سرش را تکان داد و یک دفعه با لحن جدی اضافه کرد:
- مخفی کاری کافیه ، واقعا” علت نامزدی تو و پل چی بود ؟
این سوال چنان غیر منتظره بود که تارا را بهت زده کرد و باعث ایجاد سکوت سنگینی شد . لئون نه تنها با چشمان جستجوگرش یک لحظه چشم از تارا برنگرفت ، بلکه دستش را نیز از زیر چانه ی تارا کنار نبرد .
- تو علتشو خوب می دونی ، به خاطر پولش …
- مراقب خودت باش .
و بعد از آن به نرمی اخطار داد و گفت :
- پس خودت خواستی .
تارا حتی قبل از شنیدن سخنان پل می دانست که لئون از این ماجرا گیج و سردرگم و همین طور مشکوک شده بود ، تارا هیچ نمی دانست چه رفتار محتاطانه ای در پیش بگیرد که بتواند شک او را برطرف کند .
- تو خودت گفتی من خیلی برای پل بزرگم و فقط به خاطر ثروتش وسوسه شدم . حالا من خودمم می گم ، آره لئون من واقعا” وسوسه شده بودم .
تارا با مشاهده ی آتش گرفتن ناگهانی چشمان لئون اضافه کرد :
- اگه دوباره اون خشونتو از خودت نشون بدی ، ترکت می کنم و می رم .
- ترکم کنی ؟
romangram.com | @romangram_com