#خشم_و_سکوت_پارت_92

به نظر می رسید ، رفتار او با این تهدید ملایم تر شد و دستش را از چانه ی تارا پایین آورد .

- می خوای منو ترک کنی ؟

تارا نتوانست جوابی دهد و لئون با به دست آوردن مجدد اعتماد به نفسش اضافه کرد :

- نه فکر نمی کنم این کارو بکنی ، چون من و تو به وجود هم نیاز داریم .

گونه های تارا به سرخی گرائید ، او سرش را بالا گرفت و در حالی که آتشی در چشمانش می درخشید، گفت :

- اصلا” این طور نیست . من هیچ احتیاجی به تو یا هر مرد دیگه ای ندارم ، در اون موردم …

لئون با لحن تمسخرآمیزی حرف او را قطع کرد و گفت :

- این حرفت حرف همه ی زناست ! چرا همجنسای تو همیشه شدیدا” منکر کشش جنسی می شن ؟

تارا آب دهانش را قورت داد و در حالی که از این حرف او خجالت کشیده بود ، نگاهش را به طرف دیگر انداخت و گفت :

- تو اصلا” رعایت ادبو نمی کنی .

- این بی ادبیه با همسرم در مورد مسائل خصوصی صحبت کنم ؟

- اگه … اگه من همسر مناسبی برات بودم …

تارا با دیدن گشاد شدن بیش از حد چشمان او حرفش را خورد .

- تو زن مناسبی برای من نیستی ؟

تارا دوباره آب دهانش را قورت داد و سعی کرد به هلنا فکر کند ، صرفا” به این خاطر که بتواند حقیقت خیانت لئون را به یاد داشته باشد . ولی لئون در آن لحظه با چهره ای که مستقیما” به چشمان تارا خیره می نگریست ، خاطر جمع و انحصار طلب می نمود و غیر ممکن بود بشود خیانتش را به تارا را باور کرد .

- در بعضی … بعضی موارد فکر می کنم من … من همسر مناسبی برات هستم .

بعد از مکث کوتاهی لئون با صدایی که اندک طنزی در آن مشخص بود گفت :

- ادب تو بی ادبی منو جبران می کنه ، در بعضی موارد …

و بعد به آرامی خندید و ادامه داد:

- روش زیبا و ظریفی رو برای گفتنش انتخاب کردی .

بعد با لحن جدی تر و تاکید بیشتری گفت:


romangram.com | @romangram_com