#غرور_شیشه_ای_پارت_45


-توی اتاق شه . اون سازش رو به دست گرفته و باهاش آهنگ هایی میزنه که قلب ادم اتیش می گیره .

-می تونم ببینمش ؟

-چرا نمیشه شاید اگر شما باهاش صحبت کنید اروم بگیره .

افشین به سمت خانه انها که سمت چپ باغ بود و فاصله کمی از ساختمان اصلی قرار داشت حرکت کرد .

صدای غمگین ساز شنیده میشد . کمی پشت در ایستاد و بعد در زد . در ان سوی در سودابه به خیال اینکه مادرش است در را نیمه باز گذاشت و نشست و سرش را روی زانوانش گذاشت . افشین وارد اتاق شد و در را بست روبروی سودابه که سر بر روی زانو نهاده بود ایستاد سودابه در افکار خودش بود با احساس سایه ای که با سماجت بالای سرش ایستاده بود مجبور شد سرش را بلند کند که چشمانش افشین را دید با حیرت به او نگاه کرد و افشین چشمان ورم کرده از گریه او را نظاره کرد و این جا بود که از کارهایش احساس نفرت کرد اما غرور ش مانع از اعتراف شد . چون هنوز به احساس درونش به غلتان افتاده بود اطمینان نداشت . غرق در نگاه کردن به او بود تا به این لحظه صورت اورا این قدر از نزدیک به این دقت نظاره نکرده بود با خود گفت :خدای بزرگ چه آفریدی ؟

با صدای سودابه از توهّمات خارج شد . چشم از چهره و چشمان او گرفت .

-برای چی اومد ید این جا ؟ اومد ید که ته مونده ی غرور شکسته ام رو ببینید یا نکنه اومد ید تلافی نیومد نم رو به کلاس در خونه جبران کنید . من آماده ام هر چه دلتون می خواد بگید و برید . سایه ی یک مرد بالای سرم آزارم میده چون از هر چی مرد تو دنیا ست متنفرم . از شما.از پولتون . از فامیل هاتون . از همه متنفرم .از این زندگی بدم میاد دیگه چرا نمی گید . مگه برای این کار اینجا نیومد ید ؟

افشین که از سخنان او متاثر شده بود گفت :من اومده بودم که علت نیومد تون رو بپرسم که با حرف هایی که زدید متوجه شد مکه اشتباه کرد م از این که پا به خونه ی شما گذاشتم .

-حالا که فهمیدی پس از این جا برو و بدون دیگه دانشجویی به نام امیری در کلاست حاضر نمیشه .

با دست به در اشاره کرد و افشین هم بدون کلامی از در بیرون رفت و به سالن برگشت . مریم خانم که منتظر بود افشین با خوشحالی برگرد اما با دیدن چهره او دیگر چیزی از افشین نپرسید . افشین به اتاقش رفت و پشت میز تحریر ش نشست و با خود گفت :خدایا من با این دختر چه کار کردم اون واقعاً غمگین بود .

با مشت روی میز زد گفت :خدایا کمکم کن که همه چیز رو درست کنم این دختر روحیه خیلی حساسی داشت . من با او چه کار کردم ؟


romangram.com | @romangram_com