#غرور_شیشه_ای_پارت_137


فرناز ارام گفت :هیس کامیار . چقدر حرف می زنی . سودابه و افشین به هم زدن

کامیار گفت :دختر . ت همیشه منو کنف می کنی . حالا می گی ؟

بعد از گفتن این کلام کامیار وارد پذیرایی شد و به سودابه سلام کرد .

سودابه گفت :سلام اقا کامیار خسته نباشید

-ممنون حالتون چه طوره ؟ خیلی خوش اومد ید ؟ از این طرف ها . حتما راه گم کردید ؟

-تشکر . خوبم . اختیار دارید من همیشه به فکر شما هستم. ولی خوشم اومد فرناز خوب از شما کار می کشه به این می گن زن

-ای بابا . شما هم که از اون طرفداری کن ولی اشکال نداره ما که همه ی هستی مونو پای این فرناز خانمتون ریختیم این که دیگه چیزی نیست

فرناز با چای وارد شد و کنار کامیار نشست و گفت :تو اگه این زبونو نداشتی باید می ذاشتمت دم در تا شهرداری ببردت . البته فکر کنم اونها هم از قبولت سر باز می زدند . باز هم بیخ ریش خودم بسته بودی

کامیار گردنش را جلو اورد گفت :بفرما عزیزم . گردن ما از مو باریک تره . اما ریش شما کجاست که منو بهش ببندند ؟

همگی خندیدند . سودابه به یاد افشین افتاد که همیشه هم این طوری شوخی می کرد .

فرناز گفت :سودابه جان چایت سرد شد


romangram.com | @romangram_com