#قصر_متروکه_خون_آشام_پارت_49
خانم ویلیام در گلخانه را برایمان باز کرد.
بی شک اینجا یک بهشت کوچک روی زمین بود!چشمانم را بستم تا بوی خوش و آرامش بخش اینجا را به درون ریه هایم بکشم.
اینجا پر از گل های گوناگون بود،قرمز،زرد،صورتی،سفید و رنگارنگ و...
سوزان به آرامی روی یک گل یاس خم شد و آن را بوئید.
دستم را نوازشگونه روی گل ها کشیدم،واقعا زیبا بودند.
در این حین یک گل عجیب و غریب،توجهم را به خود جلب کرد،تا کنون گلی به این رنگ و زیبایی ندیده بودم.
گل شبیه به رز بود اما رنگش مشکی متمایل به قرمز تیره بود،گلدان گل عجیب را برداشتم و عطر آن را بوئیدم.
عطر آن به قدری خوشبو بود که مرا به خلسهای شیرین برد، ولی صدای خانم ویلیام مرا از رؤیای شیرینم بیرون آورد.
ـ اسم این گل رز سیاهه و فقط در یخچال ها رشد میکنه،یه حرف قدیمی هم دربارش هست گفته شده که گل جادوییه و همچنین گل مورد علاقهی خون آشام ها هم هست!
romangram.com | @romangram_com