#عشق_و_یک_غرور_پارت_67
مادر دلسوزانه گفت:
آخی نازی عزیزم!بمیرم برات مادر که مجبوری اون جا خودت به کارات برسی،منم که نمی تونم پدرت و نسیما رو تنها بذارم.
آخه مادر جون،اومدن شما هم فایده ای نداره،قراره چهار سال تو این شهر زندگی کنم،نمی شه که شما به خاطر من به خودتون سخت بگیرید.
دوباره با هیجان پرسیدم:
ساعت دقیق حرکت عزیز چه وقته؟می خوام برای استقبالش برم فرودگاه.چه قدرخوب شد که بلیت هواپیما براش گیر اومد همش نگران بودم که دوباره این همه زمان توی راه باشه.خب کی می رسه تهران؟
عزیز معتقده تو خودت رو تو زحمت نیاندازی بهتره،می گه با آژانس فرودگاه میام.
-آخه مادرجون،اون پیرزن نیازبه همراهی داره؛ باید باشم که کمکش کنم.مطمئنم کلی هم وسیله داره؛دست تنها چه طور می تونه.
-چی بگم عزیزم،خودت باهاش صحبت کن بلکه راضی بشه.
صدای عزیز روحی تازه به جان من دمید:
-سلام شیوا جون،ببخش که مجبورشدم تورو چندروزی تنها بذارم.دخترم،نمی خواد به خودت زحمت بدی من به محض رسیدن با تاکسی فرودگاه میام.ازکارگرهای اونجا کمک می گیرم وسیله هاموبذارن روی چرخ دستی تا کنارتاکسی برام بیارنش،پس دیگه نیازی نیست توی این سورز وسرما توراه بیفتی بیای فرودگاه.درضمن تو مادربزرگت رو چه جورشناختی!فراموش نکن من هنوزخودمو پیر نمی دونم و این قدرعرضه دارم که بتونم ازپس خودم بربیام دیگه حالا ازشیرازتا تهران که خبری نیست.حالا هم به جای اینکه نگران اومدن من باشی برویه ماکارونی درست و حسابی درست کن که امشب مزاحم داری.
-اِ،عزیزجون!قرارنبود ازاین حرفا بزنی،این چندروزی که نبودی درودیوارخونه برام مثل زندون بود.وای،نمی دونی چه قدر جای شما خالی بود!انشاالله به سلامت میرسی.منم بی صبرانه منتظرتون هستم.
-باشه عزیزم،حالا گوشی دستت باشه با خواهرت صحبت کن.
صدای سرخوش وشاد نسیما با انرژی مضاعف درگوشی پیچید:
-شیوا خانم،رفتی که رفتی؟بابا ناسلامتی ما هم آدمیم!به اصطلاح خواهرتیم.نباید یه خبری ازما بگیری؟
با لبخند سرم را به طرفین تکون دادم وگفتم:
-اوه،یواش تر!چه قدر هم توپت پره،اول ازهمه بهت بگم بیشتروقتا که من تماس می گیرم جنابعالی خونه تشریف نداری،یا کلاس تقویتی هستی یا کلاس تست و ازاین جورچیزاحالا بگو من این وسط چه تقصیری دارم؟
-دِ،نشد خواهرم،شما ازقصد موقعی تماس می گیری که من نیستم.تو که می دونی من روزها بیکارنیستم،چی میشه محض رضای خدا شب ها تماس بگیری؟
-آخه نسیما جون،شب موقع شام خوردن و استراحت کردن پدرومادره،نمی خوام مزاحم بشم.اصلا"بگو ببینم توچرا خودت تماس نمیگیری>چرا گوشی همراهت این روزا خاموشه؟!
با لحنی مشکوک جواب داد:
romangram.com | @romangram_com