#عشق_و_یک_غرور_پارت_149

با نگاهی مشتاق و پرهیجان به چشمانم نگریست:خوب حالا با سخنانم مجاب شدی؟

سکوت کردم و با لبخندی ملایم زیر لب گفتم:تا حدودی قانع شدم و امیدوارم بتونم همسری شایسته براتون باشم چون فکر نکنم خونواده ام انتخابم رو نادیده بگیرند اونا بسیار باشعور و فهمیده هستن و بسیار بر خود میبالم که مردی به خوبی تو وارد زندگیم میشه.

وسام با تبسمی گیرا درحالیکه با هیجانی وصف ناپذیر خودش را به من نزدیک میکرد با عشق گفت:امیدوارم لایق تو بهترین گوهر زندگیم باشم.



پایان




romangram.com | @romangram_com