#انتخاب_من_پارت_83

‏: موافقم

عمه مهديه : خوب ظهري چي تماشا کردي

‏: اسب سفيد پادشاه ‏

عمه مهديه : هموني که الناز شاکردوست. علي طباطبايي. نميدونم اسم طرفو اما فاميلش ياسر بود. و چند نفر ديگه بازي ميکردن ‏

‏: اره همون نگاهش کردي ‏

عمه مهديه : اره عزيزم يه داستان غمگين پراز نامردي با يه پايان خوش. ‏

‏: دقيقاا

عمه ديگه حرفي نزده و مشغول پفک خوردن شد يهوو يه چيزي به سرم زد فوري پاشدم رفتم تو اتاق و لبتابمو برداشتم امدم کنارش ‏

عمه مهديه : چت شد يهوو!!!؟ اينو اوردي چکار؟!‏

‏: عمه بياا مدل لباس عروس و مدل لباس مجلسي نگاه کنيم

عمه مهديه : اون وقت به چه مناسبتي

‏: خوب اوا قرار عروس بشه بياا لباس عروس ببينيم بد بهش نشون بديم ،لباس مجلسي هم واسه خودمون ديگه ‏

عمه مهديه : اهان باشه ‏

تو گوگل اسم مدل لباس عروس رو سرچ کردم. اخه خونه مون به واي فاي مجهز بود. يه عالمه لباس امد بالا. همين طوري توشون ميکشتيم .بعضيااا خيلي قشنگ بعضيا هم خيلي زشت برخي هم متوسط . عمه رو يکي کليک کرد. يه لباس دو کلته ي بلند با دامن پوف داره و پراز گل ريز سفيد.‏

عمه مهديه :به نظرم اين به اوا مياد ‏

‏: اره خوشگله ‏

عمه مهديه :پس ذخيره اش کن ‏

‏: چشم . عمه ميگم اگه قرار بود براي خودت لباس انتخاب کني انتخابت کدوم بود

عمه مهديه :من هيج وقت قرار نيست لباس عروس تنم کنم

‏: واااااا چراا؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!‏

عمه مهديه : چون قرار نيست عروس بشم ‏


romangram.com | @romangram_com