#اغوا_شده_پارت_39
کاموس:تحمل شکنجه این دنیا گ*ن*ا*ه کبیره نیست؟
یگانه:کی گفته این دنیا شکنجست
کاموس:یه نگاه به من بکن بنظرت این زندگی لجنی که توش دارم وست و پا میزنم شکنجه نیست! اگر این دنیا هم آتیشه بذار اون دنیا هم تا ابد تو آتیش بسوزم .فرقش چیه وقتی عدالت و حکمتش شامل حال هیچکس نمیشه .....تمام زندگیم رو صرف این کردم که مدعی قانون و محافظ وطنم باشم ولی الان ببین جام کجاست
یگانه:باشه ....باشه تو درست میگی فقط آروم باش همینطوریم پارچه خونی شده بیشتر فشار بیاری بدترم میشه
کاموس دست یگانه رو کنار زد و پارچه رو از دستش باز کرد
کاموس:نمیخوام ترحمت رو خرجم کنی ،مرده لگد زدن نداره
یگانه :چرا شما مردا انقدر لجباز و یک دنده این، اصلا میدونی چیه من نمیخوام خونت بیوفته گردنم اگر میخوای بمیری برو از خونه من بیرون
کاموس:با این تهدیدت فکر کردی من دست از مردن میکشم؟
یگانه :مشکل تو چیه !میخوای خودت رو بی گ*ن*ا*ه بکشی؟ چرا نمیخوای بجنگی برای زندگی؟
کاموس:نه برعکس میخوام از قصاص ناعادلانه فرار کنم .اگر قراره بمیرم ترجیح میدم خودم نفس خودمو ببرم ........نه یه نامرد
کاموس بلند شد و به سمت پنجره حرکت کرد ،یگانه متعجب به حرکاتش خیره بود .صدای زنگ خونه سکوت اتاق رو شکست ،چندبار صدا توی اتاق اکو شد یگانه به خودش اومد و سریع به سمت در خونه راه افتاد
سپهر به همراه پدرش وارد خونه شدن ،یگانه دست پاچه دوباره به سمت راه پله برگشت
بهرام: درسته جدا ازتون زندگی میکنم ولی دلیل نمیشه مهمان نوازیت رو کنار بذاری!
یگانه : خونه من جایی برای تو نداره
بهرام: سپهر ،پسرم میتونی چند لحظه مارو تنها بذاری؟
romangram.com | @romangram_com