#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_135


بهت ره راهتو بکشى برى و ديگه مزاحم منو همسرم نشى وگرنه دفعه ى بعد جور ديگه اى باهات تا ميکنم

دلت که نميخواد باز آب خنک بخورى!

منو به سمت مخالف چرخوندو حکم کمرمو فشار داد تا حرکت کنم

به زور بايد هم قدم کسى ميشدم که نميخواستمش

به اجبار حرکت کردم

دلم نميخواد براى سهيل درد سر بشه

کمى که رفتيمو وسطاى حياط بوديم سرمو چرخوندم و از بين زاويه ى گردن و شونه على ديدم مردى رو که مات و مبهوت ايستاده بودو داشت داش

حسرت نگاهمون ميکرد

با چه رويى نگاهش ميکنم!

شرم زده نگاهمو دزديدمو با مردى همراه شدم که داشت به هدفش ميرسيد

به انتقام شيرينى که منتظرش بود رسيده بودو داشت سهيلو له ميکرد

به محض باز شدن در واحدمون هر دومون مثل دوتا شير زخمى به هم نگاه کرديمو آماده ى حمله شديم

به طرفش حمله کردمو با مشتاى کوچيکم به جون سينه و شکمش افتادم

مشت ميزدمو زار ميزدمو ميگفتم:

- چرا؟

چرا

چرا

چرا

...

اشکام مثل رگبار روى صورتم ضربه ميزدن

دستاى على دور مچم حلقه شد

فشرد دستى که با آخرين توانش ضربه ميزد به مرد روبروش

دى که مردش بود

ولى اون نميخواست که باشه

مشتمو گرفتو محکم تکونم داد

تکون شديدى خوردم

به شماى قرمزو عصبانيش نگاه کردم

منتظر شدم تا بگه چرا

چرا اين کارو با ما ميکنه

چرا اونى که تا حالا دستشم به من نزده امروز تو بغلش ميکشتمو پيشونيمو مهمون بوسه

اش ميکنه!

فقط

romangram.com | @romangraam