#اعدام_یا_انتقام
#اعدام_یا_انتقام_پارت_124

بلند شدمو به اتق رفتم. با دستمال افتادم به جون لبم
رژمو پاک کردم
بعدم رژگونه امو پاک کردمو در آخر مژه هامو بين دوتا انگشت شصتو اشاره ام گرفتمو کمى از حجم ريملو ازش پاک کردم
از اتاق بيرون رفتم
با ديدنم پوزخندى زدو گفت:
- براى کى فيلم بازى ميکنى؟!
آمار همه ى کاراتو دارم
پايه ثابت همه ى پارتى هاى شمال شهر بودين تو و اون شوهر ب ى ن ا مو ست
حالا براى ما رو ميگيرى؟
يه شبه, اهد شدى!

على خبر داره چه کثافتى بودى؟! ميدونه با کى رفته زير يه طقف؟

ميدونه خواهر زاده امو دست چه ل ج ن ى سپرده!

به چه حقى به خودش اجازه ميداد بتم تو ها ين کنه!

از جام بلند شدمو جلوش ايستادمتو چشماش نگاه کردم

با تعجب نگاهم ميکرد

سرمو خم کردم، صورتمو گرفتم درست مقابل صورتش

با صداى آروومو پر عشوه اى گفتم:

- تو جوش چيو ميزننى؟

ناراحتى على دوتا دوتا ميگيره و سر تو بى کلاه مونده!

يه کم ت. چشماش خيره شدمو بعد به لباش نگاه کردم

دوباره به چشماش نگاه کردم چشماى ابى رنگش خمار شده بوديه کم ديگه سرمو خم کردم که باعث شد. چشماشو ببنده

مردک بى ... بى ... .

هرچى آب دهن تو گلوم بود تو دهنم جمع کردمو تو صورتش پرتاب کردم

با بهت چشماشو باز کرد

تو شوک رفته بوداز جاش بلند شدو با صداى بلندى گفت:

- تو چه غلطى کردى؟

بلندتر از خودش داد زدم:

- از خونه ى من گمشو بيرون تا همه چيزو به على نگفتم،

از جاش دستشو به صورتش کشيدو لباشو رو هم فشار دادو گفت:

- جواب اين کارتو بد پس ميدى

خيلى بد

از خونه بيرون رفتو درو محکم بست

مردک چشم چرون!

رفتم تو اتاقو لباسامو با يه بلوز شلوار ساده عوض کردم

ديگه حسو حالى نداشتم

پسره به کل حسمو پروند

هرچى نسبت به برادرش ميثم حسم خوبه، نسبت به اين بده

romangram.com | @romangraam