#دزد_قلبم_پارت_116
سرمو تکون دادم و نشوندمش رو مبل و خودمم کنارش نشستم
ارغوان:
کنار پرهام نشسته بودم و پوست لبمو میکندم که صداش اومد:زخم ميشه
نگاش کردم و با تخسی گفتم:بشه
لبخند خبیثی زد و گفت:هرجور راحتی کمک میخوای؟
با حرص نگاش کردم شامپانزه ی منحرف
خنده ای کرد و مشغول کار با گوشیش شد
خواستم زیرزیرکی ببینم که داره چیکار میکنه
بخاطر همین جوری که تابلو نباشه یکم نزدیکش شدم و سرمو کمی خم کردم تو گوشیش
داشت به کسی پیام میداد
سرمو بیشتر کشیدم که پیاماشو بخونم
*احسان چرا نمیفهمی؟ من خودم کلی کار دارم نميتونم پیشنهادتو قبول کنم*
romangram.com | @romangram_com