#دزد_قلبم_پارت_109


مشغول صحبت شدیم که یهو صدای زنگ شنیدیم شکوفه سریع از جاش پرید

برف شادی رو برداشت و بعد از خاموش کردن چراغا درو زد و همونجا وایساد

من و شروین هم از جامون پاشدیم و منتظر شدیم

به محض وارد شدن ارغوان

شکوفه جیغی کشید و برقا رو روشن کرد و من و شروین و شیدا شروع کردیم به دست زدن

شکوفه همچنان مشغول ریختن برف شادی رو صورت ارغوان بود

ارغوان که همینجوری مات و مبهوت به ما خیره شده بود

ارغوان:

با تعجب داشتم نگاشون میکردم

شکوفه در حالی که برف شادی تو دستش بود گفت:تولد مبارک زلزله

خدای من!


romangram.com | @romangram_com