#دزد_قلبم_پارت_108
آهی کشیدم و روی پله ها نشستم
چند دقیقه گذشت که در باز شد و ماشین پرهام داخل حیاط شد
از جام بلند شدم که همزمان پرهام و شروین هم پیاده شدن
-چی شد؟گرفتین؟
شروین با لبخند گفت:البته که گرفتیم
به پرهام نگاه کردم بی تفاوت سرشو تکون داد
همگی رفتیم داخل و پرهام و شروین رفتن آماده بشن
بعد از نیم ساعت جفتشون اومدن پایین
پرهام شلوار جین تیره ای به همراه پیراهن سرمه ای پوشیده بود و آستیناشو تا کرده بود
و شروین هم بلیز سفید براق با شلوار مشکی پوشیده بود
همه رو مبل نشستیم که پرهام پرسید:به شیدا زنگ زدین؟
شکوفه سری تکون داد وگفت:آره زنگ زدم گفت تا یه ربع دیگه میرسن
romangram.com | @romangram_com