#دل_من_دل_تو_پارت_92
لبخندی تلخ زد:
-جذابه... بگذریم.
زل زد توی چشمام:
-اما مطمئنم تو از پسش بر میای... چون از اوناش نیستی که زود دست و دلت بلرزه!
-شک نکنین... من کلا به هیچ کس حسی پیدا نمیکنم!
با خنده گفت:
-هم جنـس...
وسط حرفش با خشم گفتم:
-حرف دهنتو بفهم! ببشعور!!! کلا منظورم تنهایی بود!
از حرفم بیشتر خندش گرفت. :
-خیلی خب بابا جوش نیار! بریم سراغ آدرین رادمهر بازم... برات یه سری توضیحاتی میدم تا با کارشون و خودشون آشنایی داشته باشی! امینِ رادمهر عموی آدریـن یکی از شرکـای سپهرمنشه! این دونفر میتونن یه شبه کل ایرانو با فروش مواد مخدر به گند بکشن! خیلی کله گندن و همش هم به لطف آدرینِ! مخ اصلی رو از کار بندازیم اون دونفر خود به خود به صورت خودکار از بین میرن! ببیـن تو به قصد کار توی خونه به اون خونه نفوذ میکنی!
-میون کلام اون وقت چه کاری؟!
-خدمتکار!!!
چشمام گرد شدن:
-اوه زرشک! نه بابا! همینم کم بود بشم کلفت اون یارو. من نیستم!
غرید:
-صـــبر کن!!! آخر قصه که مشخص میشه تو پلیسی یه لذت خاصی داره! بدجور خرد میشه. بهت قول میدم پس اینقدر کله شق بازی در نیار و گوش بده!
-ببین من قبول میکنم اما فکر نکن به خاطر حرف توئها!
romangram.com | @romangram_com