#دل_من_دل_تو_پارت_87
چشمام شد قدر دوتا هلو! این مستر چی فکر کرده با خودش؟! من؟! من پلیس مخفی شم؟!:
-جوک با مزه ای بود برو بعدی!
اخماش به حدی توی هم رفت که باعث شد منم اخم کنم گفت:
-الان وقت شوخی نیست! بحث یه آدم فوق خلافکار در میونه! ببین خانم سپهری! من خوب همه چیز زندگیت رو میدونم! تو الان نه کار داری نه خونه! اما اگه... بیای و همکاری کنی... بهت قول میدم... قول میدم هر چی بخوای فراهم کنم! من به خونه اون رادمهر تشنم حاضرم واسه کشتن اون عوضی کل زندگیم رو نابود کنم... ولی اون رو از صحنه ی روزگار محو کنم...
-نـه خیر نشد! من بمیرمم دست نیاز دراز نمیکنم! بگذریم حالا! خب اون وقت من باس چیکار کنم؟! نکنه شُمارِ پلیس مخفیاتون ته کشیده که من رو میخواین بفرستین وسط؟!
-نـــه! میشه این موضوع رو به مسخره نگیری؟!
-شمام میشه منو به مسخره نگیرین؟! آخه من ننم پلیس بود ،بابام پلیس بود کیم پلیس بوده که الان خودم رو بندازم توی دردسر؟!
-دردسر چیه؟! میدونی چرا تو رو انتخاب کردم؟ دِ وقتی نمیدونی حرف نزن!
-خب بگو چرا؟!
-چون توی تموم مدتی که تعقیبت کردم فهمیدم دختری هستی که با دو سه تا ناز یه پسر خر نمیشی! د لامصب هر دختر پلیس مخفی رو فرستادم عاشقش شد و جونشو از دست داد! اون رادمهر آشغال... مهره ی مار داره دختری نیست که عاشقش نشه! بفهم! من میدونم تو عاشقش نمیشی چون باهوش تر از این حرفایی! چون تا الان هر پسری بهت نزدیک شد چنان پاچشو میگرفتی من یکی خوشم میومد! میدونی اون پارسا چقدر خاطرخواه داشت؟! اما تو چی؟! اون تو رو دوست داشت اما تو محل ندادی بهش، نگو نه که من خودم یه پلیس مخفیم!
حرفاشو عین وروره میگفت! هضم حرفاش واسم سخت بود! من واسه ی اینکه چون واقعا به مردا نمیتونستم حسی داشته باشم باید میرفتم این کارو میکردم؟! حالا واقعا درست بود این کار؟! زل زد توی چشمام:
-بهت قول میدم اگه کاری کنی اون رادمهر... نه تنها رادمهر بلکه عموش و اون سپهر منش آشغالی که زندگیم رو نابود کرد رو... نابود کنم... قول میدم خونوادت رو پیدا کنم! به اضافه ی اون هر چی خواستی بهت میدم!
زل زدم توی چشماش... این خواسته ی من بود؟! آره بود من خیلی وقته تو فکر پیدا کردن خانواده ای که نمیشناختمشون بودم... میخواستم دلیل همه چیزو بدونم دلیل همه چیزو... نمیدونم از سکوتم چی برداشت کرد که لبخند نشست کنج لبش:
-پس قبوله؟!
-هوی هوی عمو ترمز! بصبر با هم بریم! قبول نکردم هنوز... قول میدی خونوادم رو پیدا کنی؟!
-قول میدم! هر چی بخوای بهت میدم پول .. خونه...
-حرفشم نزن! اونقدر عزت نفس دارم که خودم رو خوار اینو اون نکنم! تو خیابون زندگی کنم بهتره! فقط خونوادم... میخوام پیداشون کنی حتی اگه... مرده باشن...! ولی... میخوام فکر کنم.. من نه آموزشی از پلیسی بلدم و نه میتونم! آخه اگه زدم همه چیو خراب کردم چی؟!
-باشه قبول خونوادتو فقط پیدا میکنم! حق میدم فکر کنی اما من مطمئنم از پسش بر میای... من از خانواده ی رادمهر بدم میاد... هم از رادمهر... و به خصوص برادر زادش رادمهر... من به خون برادر زادش تشنم.. همین طور سپهرمنش... خودم همه نوع فنون رو یادت میدم فقط قبول کن آمادت میکنم همین طوری که نمیفرستمت بری!
romangram.com | @romangram_com