#دل_من_دل_تو_پارت_78


-ندارم!

-نداری؟! فوت شدن!؟

-خیر! اومدین باز پرسی یا نه میخواین اطلاعات شخصی بگیرین؟!

-همشون لازمه! پس چی؟!

-پرورشگاهیم راضی شدی؟!

چشماش گرد شد! ولی حرفی نزد از حقارت متنفر بودم! :

-خب... کجا زندگی میکنی؟

-فعلا تو خیابون!

از رک حرف زدنم جا میخورد اما اینبار اخماش توی هم شد و گفت:

-رابطت با پارسا کریمی چیه! این رو هم بدون هیچ دروغی بهم بگو!

- د دروغ چیه لامصب؟! پارسا کریمی رئیسمه!

-رئیسته؟! اون وقت چه رئیسی!؟

-خب من توی عطر فروشیش کار میکنم!

پوزخندی نشست روی لبش و گفت:

-به همین سادگی!

-و به همین خوشمزگی! د چیه باور نمیکنی؟! زنگ بزن از خودش بپرس!

-خودش پیش پای تو تو زندونِ تا حکم اعدامش بیاد!

چشمام گرد شد:

romangram.com | @romangram_com