#برایت_میمیرم_پارت_84


روی در باشگاه یه علامتی چیزی میزاشتم و به اعضا میگفتم که کی ممکنه اونجا دوباره باز شه . اوه ، خدای من ، اصلا

فکر کارمندام نبودم ! باید شخصا به هر کدومشون زنگ میزدم. از دست خودم عصبانی شدم . زنگ زدم سیانا و تا

گوشی رو برداشت گفتم " اصلا باورم نمیشه . به هیچ کی زنگ نزدم و نگفتم که کی دوباره باشگاه باز میشه "

بهترین خوبیه سیانا این بود که ، با بزرگ شدن با من ، یاد گرفته بود خودش جاهای خالی رو پر کنه و بفهمه که من

دارم از چی صحبت میکنم . بلافاصله فهمید که درباره ی اعضا باشگاه صحبت نمیکنم چون اونا یه عالم بودن ، پس ،

تابلو بود که دارم درباره ی کارمندا حرف میزنم .

پرسید " تو خونه ات یه لیست از شماره هاشون داری ؟ "

" یه لیست پرینت شده هست تو دفترچه ام ، که تو کشوی بالای میزم هستش . وقتی برش داشتی ، دوباره بهت

زنگ میزنم و شماره هاشون رو یاد داشت میکنم "

" نمیخواد . خودم بهشون زنگ میزنم . برا این که از این جا هزینه ی تلفن زیاد نمیاد و بهتر ازاینه که از موبایلت

استفاده کنی . به لین هم میگم به پیغام ها رسیدگی کنه "

" مدیونتم . هر چی خواستی اسم ببر " . عاشق اون دخترم . خیلی خوبه که ادم یه خواهر مثل سیانا داشته باشه . به

محل کارش زنگ زده بودم و اون میتونست خیلی راحت بگه که سرش شلوغه ، و هر وقت تونست این کارو میکنه

که ممکنه بود بیوفته برای فردا . ولی سیانا این طور نیست .

اون جوری از پس همه ی کارها برمیاد که انگار کل وقت دنیا رو داره و توجه کردین که این حرف رو درباره ی جنی

romangram.com | @romangram_com