#برایت_میمیرم_پارت_56


میبوسید ، انگار یکی مشت زده باشه تو شکمم ، و فهمیدم که اون احتمالا یه چند مدتی هست که داره بهم خیانت

میکنه . نه با جنی ، یه جورایی مطمئن بودم که اون اولین باری بود که جیسون به جنی دست زده . اما اون عاشق جنی

نبود ، پس این یعنی اینکه این کارو ، فقط به این دلیل کرده که جنی خوشگل و در دسترسش بوده ، و این یعنی اون

این کار رو با زن های دیگه هم کرده .

اون حتی سعی هم نکرده بود که ازدواجمون رو حفظ کنه . خیلی وقت پیشتر از اون من رو از لحاظ عاطفی فراموش

کرده بود و خودم هم اصلا متوجه نشده بودم . ولی ، اون موقعی که فهمیدم ، همه چیز رو تموم کردم . نرفتم رو شونه
های کس دیگه ای گریه کنم ، به جاش یه زندگی جدید و راضی کننده برای خودم ساختم . ولی با این حال به این

معنی نیست که در درون خودم اصلا از نظر احساسی زخمی نشده باشم . زخم ها التیام پیدا میکنن و خودمم از اون

ادمایی نبودم که بشینم و افسرده بشم . از این تجربه ام درس گرفتم ، و یه سری استاندار ها و راهبرد های جدید برا

خودم تعیین کردم . یکی از اون راهبرد ها این بود که اگه یه مرد بدون این که سعی کنه مشکلات رو حل کنه ، همه

چیز رو ول کنه ، پس اون ارزشش رو نداشت که من بخوام به خاطرش سعی کنم ، مگه اینکه واقعا ثابت کنه که

میخواد یه شانس دیگه داشته باشه . و وایات اصلا هیچ چیزی رو ثابت نکرده بود ، و اون از اوناش نبود که سینه خیز

بشه . پس این یعنی ، فکر دوباره بودن ما با هم ، اصلا جایی برای شروع نداشت .

نوشابه ی رژیمی رو به سمتم حل داد . " بخورش . شاید این جوری اروم تر شی "

جهنم . به هر حال که عمرا امشب خوابم نمی برد . سر قوطی رو باز کردم و یه قلپ ازش خوردم ، و دوباره حواسم


romangram.com | @romangram_com