#برایت_میمیرم_پارت_144
اورده شده . اگه شما یه قاتل بودین ، میخواستین با یه شاهد چی کار کنین؟ بلر تو خونه ی من در امانه "
سریع فکر کردم . گفتم " قاتل تورو هم دیده " . دیده که من رو بوسیدی " برا چی فکر میکنی من رو تو خونه ی تو
پیدا نمیکنه ؟ "
" اون نمیفهمه که من کی هستم ، پس چه جوری میخواد بفهمه کجا زندگی میکنم ؟ تنها راهی که میتونست بفهمه
اینه که بعد از تیراندازی اون جا میموند . ولی مطمئن باش که هیچ کس اون جا نبود "
لعنت . حرفش منطقی بود . نمیخواستم هیچ کدوم از اعضای خانواده ام رو به خطر بندازم _ حتی خود وایات رو _
برای همین اخرین کاری که باید انجام میدادم این بود که به خونه ی اون برم .
مامان گفت " اون نمیتونه با تو بیاد . به یه کسی احتیاج داره که تا خوب شدن بازوش ازش مراقبت کنه "
وایات همون طور که به اون نگاه میکرد ، گفت " خانم ، من ازش مراقبت میکنم "
اوکی ، پس اون به همین راحتی به خانواده ام گفت که ما با هم میخوابیم ، برای اینکه همه میدونن " مراقبت کردن "
یعنی ، حموم کردن ، لباس پوشوندن و از این کارا . شاید من جلوی همه ی افرادش داد زده بودم که دیگه باهاش
نمیخوابم ، ولی این فرق میکرد . به هر حال برای من فرق میکرد . این ها خانواده ی من هستن ، و این جا جنوبه ،
جایی که خب مطمئنا همچین چیزهایی اتفاق میوفته ، ولی معمولا اون رو به کل دنیا یا خانواده ات اعلام نمیکنی .
انتظار داشتم بابام بازوش رو بگیره و ببرتش بیرون تا دوباره باهاش صحبت کنه ، اما به جاش سر خودش رو تکون
داد و پرسید " تینا ، کی بهتر از یه پلیس میتونه ازش مراقبت کنه ؟ "
romangram.com | @romangram_com