#ارباب_دو_چهره_من_پارت_42
مسیح
چشامو باز کردم هیچی یادم نبود که کجام و برای چی از خواستم بلند بشم که صدای یک دختر توجمو جلب کرد بلند شدم نمیشناختمش هرچی فکر کردم نشناختمش از قیافم که پر از سوال بود به حرف اومد گفت:سلام من گلناز هستم دختر ارباب روستا ماشینت چپ کرده بود من و داداشم علی اوردیمت اینجا. _اینجا کجاست؟ _اینجا مخفی هیچکی بلدش نیست پس توهم نمیخواد بفهمی کجاست. هیچی نگفتم یاد تمیر افتادم یاد سفرم یاد انا همه چی مث یه فیلم کوچیک رد شد رانندم گفت:متاسفم ارباب. یعنی چیشده خواستم بلند شدم که یک مرد مسن اومد تو گفت:بلند نشو،حالت خوب نیس. _من بابد برم،کارای زیادی دارم. _میگم بشین سرجات. نمیدونم چرا ولی از حرفش میخکوب شدم. هیچی نگفتم که گفت:من سالار خان ارباب این روستام. _بله. _هیچی یادت میاد اسمت فامیلت؟. _من مسیح تهرانی هستم. تا اینو گفتم قیافش تغییر کرد تغییری بسیار که از جاش بلند شد و رفت بیرون، به طرف گلناز پیچیدم گفتم: چش شد؟. _منم نمیدونم.
راوی
این چه قسمتی شد که مسیح راهش بره طرف سالار خان ،کسی که تنها دخترشو داد به تهرانی بزرگ (پدر مسیح) دختر مظلومشو ولی چیشد که همه چی تغییر کرد لیلا وارد ماجرا شد،سالار خان شد یه ادم دل سنگ شد یه مرد اخمو که گلناز و علی رو به فرزند خواندگی قبول کرد،چیشد که سالار خان با فامیل تهرانی تغییر کرد چیشد تک دخترش هیچ حرفی ازش نشد،همه این راز ها فقط به دست سالار خان باز میشه سالار خانی که بع از مرگ یا به عبارتی قتل تک دخترش شکست شد مردی بد مردی مغرور که هیچکی براش مهم نبود ولی گلناز بد دلشو بدست اورده بود.
زندگی همه شون تغییر کرده بود انایی که در به در دنبال مسیح بود و مسیحی که کله فکرش شده بود انا ولی نمیتونست بره بیرون چون بلد نبود راه رو.
سالار خان:جوون تو باید اینجا بمونی. مسیح از این حرف شوکه شد و گفت:من نمیتونم بمونم من باید برم من کارای زیادی دارم. سالار خان: منم حرفای زیادی دارم که تو بشنوی،پس باید یک سال اینجا بمونی. سالار خان چه هدفی داشت که میخواست مسیح اونجا بمونه، اونم به مدت یک سال.
➡➡➡➡➡➡
انا:ارمان رادوین الین زود بیاین. امروز روز حساسی برای انا بود خودش میخواست تنها بره ولی به اسرار ارمان و رادوین نتونست. همشون سوار لکسوز رادوین شدن و به طرف میکان مورد نظرشون رفتن.
رادوین و الین باهم ازدواج کردن و زندگی خوبی داشتن ولی کاش همه چی خوب میگذشت....
romangram.com | @romangram_com