رمان یه نفس هوای تو

#یه_نفس_هوای_تو_پارت_139

نسیم:

- نه من لباس آبی زیاد دارم تازه خودت دیدی که الان دو تا تونیک خریدم.

رادین مثل این بچه ها که قهر می کنن گفت:

- باشه نخواه برا نسترن می خرم.

- واسه من!

رادین:

- نکنه تو هم زیاد داری!

- نه خودم می خواستم بخرم.

رادین:

- خب بریم تو.

- خودم پولش رو می دما.

من که از همون اول خوشم اومده بود دلم می خواست یه شلوارم باهاش ست کنم. رگال رو نگاه کردم ولی چیزی که بهش بخوره پیدا نکردم. پول رو در آوردم همون تونیک رو حساب کنم، ولی رادین نایلونی که لباس توش بود رو برداشت و گفت:

- حساب کردم بیا

romangram.com | @romangram_com