#یه_نفس_هوای_تو_پارت_103
زن عمو که تا حالا داشت به صحبتهای ما گوش می داد گفت:
- چرا اسم دخترشون فقط فرق داره دختره فقط اسمش با نون شروع می شه!
آروم به مامان گفتم:
- باز زن عمو کاراگاه بازیش شروع شد!
زن عمو:
- تو نمی دونی چرا؟
- چرا... می دونم، نسیم واسم تعریف کرده. وقتی که مادرش سر اون حامله بوده دوران بارداریِ سختی داشته و یه جورایی استراحت مطلق بود، دو تا پسر کوچیکم داشت. اون موقع ها هنوز انقدر پولدار نبودن بخوان پرستار تمام وقت بگیرن. یه عمه داره به اسم هانیه اون موقع پنج سال بود ازدواج کرده بود ولی بچه دار نمی شد. تو اون دوران عمه ش به مامانش رسیدگی می کرده، مادرشم برای همین می گه اسم نسیم رو عمه اش انتخاب کنه.
زن عمو:
- چه جالب الان عمه، خودش بچه داره؟
من و مامان یه نگاه معنی دار بهم کردیم.
- بله شش سال بعد، بعد از کلی مداوا بچه دار می شن.
دیگه زن عمو چیزی نگفت و بعد از تمیز کردن پذیرایی سه تا چایی ریختم بردم تو سالن.
زن عمو:
romangram.com | @romangram_com