#یادگاری_سرخ_پارت_121
یه ست قرمز سورمه ای هم برای هومن اماده کردم وتنش کردم.
اقاجون از در وارد شد و یه یا الله با صدای بلند گفت طوری که منم بالا متوجه شدم.
تعجب کردم.خودم رو اماده یدم ورفتم پایین.
مردی تقریبا 36.37 ساله کنار اقاجون نشسته بود و با گیتی جون سر به زیر احوالپرسی میکرد.دقت که کردم دیدم چهره کاملا خشک و بی تفاوتی داره.کاملا مشخص بود.
سلامی به جمع کردم و اقاجون با دیدن هومن سمتش اومد و با صدای بلند گفت:
اینم از نوه ی ما مهندس..بهم نزدیک شد با لبخندی هومن رو ازم گرفت.
با خودم گفتم مهندس.مهمونی؟اونم الان؟داشتم هومن ر میدیدم که به ب*غ*ل مهندس میره.یه لحظه نگام کرد و صریع نگاشو گرفت.فکر کنم میخواست وجه تشابه پیدا کنه که موفق نشد.
اقا جون گفت:مهندس امشب از میخواستن برن هتل تا فردا صبح با هم راهی شیم سمت شمال.منم گفتم ما امشب یه جشن عرسی دعوتیم.بیا یه انرژی مضاعف هم بگیر و امشبم پیش ما بمون.مگه نه گیتی خانوم؟
گیتی جونم با چهره ای گشاده گفت:بله اقا مسعود.یه امشب رو مهندس بد میگذرونن ایشالا فردا میرین دیگه.
مهندسه هم که ابراز شرمندگی کرد و کلی تعارف.معلوم بود مرد متشخصیه.
بالاخره راهی شدیم.با کلی تعارف مهندس جلو نشست و منو گیتی جون عقب.
وای دیدن غزل تو لباس سفید خیلی دیدنی بوود.میدونستم که حتما یه عروسک میشه.
وارد باغ بزرگی شدیم که عروسی دراونجا برگزار شده بود.واقعا عروسی مجللی گرفته بود.تمام باغ زینت ارایی شده بود و گل های سفید و بنفش در مسیر ورودی به چشم میخورد.خدایا هزار بار شکرت که دوستم با اونی که دوسش داشت ازدواج کرد.
کمی از ورودی گذشتیم که بالاخره بعد از 4 هفته پوریا رو دیدم. با دو سه تا از دوستای خودش و سیامک مشغول خوش امد گویی بودن.
نگاه کاملا بی تفاوت به جمع ما کرد.حتی کوچکترین تغییری در چهرش دیده نمیشد.حالا که خودش خواست برم چرا من اینقدر عذاب بکشم.درسته من مقصر اصلی بودم ولی اونم بی تقصیر نبود.نگامو ازش گرفتم و کاملا خونسرد از کنارش عبور کردیم که خطاب به ما گفت:خیلی خوش امدین و اقاجونم تشکری کرد.
وارد تالار پذیرایی شدیم.خانواده ی غزل استقبال بسیار گرمی از ما کردند .چون اقاجون ومهندس هم سر میز ما قرار داشتند پس باید فقط مانتوم رو درمیاردم.شال حریر زیتونی رنگمو طوری روی سرم قرار دادم که تا نیمه ای از بازوم رو پوشونده بود.
اول از همه سمت جایگاه عروس و داماد رفتم.طبق حدسم غزل همانند عروسکی در لباس سفید رنگش میدرخشید.
romangram.com | @romangram_com