رمان یاهیشکی یاتو

#یاهیشکی_یاتو_پارت_108


سمیرا- نکنه خبراییه؟

پرهام- نه هیچ خبری نیست

سمیرا- واقعا؟ دوست دختر هم نداری؟

پرهام- داشتم ولی الان ندارم

سمیرا- چرا؟ باهاش بهم زدی؟

پرهام- ببخشید ولی لازم نمیدونم برات توضیح بدم

سمیرا- فقط کنجکاوی بود ناراحت نشو

پرهام- خوبه منم از این سوالا ازت بپرسم؟

سمیرا- من خوشحال میشم و با کماله میل جواب سوالاتو میدم

پرهام- لازم نیست از دوست پسرات واسه ی من توضیح بدی

سمیرا- من با هیچ پسری نبودم

پرهام- باور نمیکنم

سمیرا- هر جور که راحتی. من از پسرهای غربی متنفرم. که تا به روشون میخندی ازت انتظارات بی جایی دارن. من یه دختر مسلمونم و هیچوقت نتونستم مثله اونها باشم.

ساکت بودم. حرفی نداشتم که بزنم

romangram.com | @romangram_com