#ویلای_نفرین_شده_پارت_71
و نيلوفر رو بين بازوهاش پنهان كرد نيلوفر كه بعد از اين همه سختي واقعا به يه اغوش به يه حس همايتگر يه تكيه گاه نياز داشت بدون توجه به تمام اعتقاداتش خودشو بين بازوهاي اميد پنهان كرد و از ته دل واسه مشكلشون هق زدوهق زد اميد تمام سعيش رو ميكرد تا نيلوفر اروم باشه بعد از چند دقيقه كه نفساي نيلوفر اروم شد اميد سر نيلوفر رو از سينش جدا كردوديد نيلوفر خوابيده اروم روي تخت خوابوندش و پتو رو روش كشيد وقتي سرشو بلند كرد ديد همه ي بچه ها وايستادن بالا سرش و با لبخند و كنجكاوي نگاهش ميكنن بدون توجه به كسي از اتاق خارج شد و بعد چند دقيقه صداي بسته شدن در ورودي خونه شنيده شد پسرها بعد از خداحافظي با بهارونازي به خونه ي خودشون رفتن بهار رو به نازي گفت =بيا امشبو اينجا كنار هم بخوابيم
نازي با سر موافقت خودشو اعلام كرد و رفت و از كمد ديواري دوتا بالشت و پتو اورد و كنار تخت پهن كرد و خوابيد بهارم اروم به سمت نازي رفت و كنارش دراز كشيد داشت چشماش گرم ميشد كه احساس كرد كسي كنار گردنش نفس ميكشه با ترس به عقب برگشت اما كسي نبود از پشت محكم نازي رو بغل كردو سعي كرد بخوابه
درسا و باران هردو در حياط ويلا كنار هم دراز كشيده بودند و به اسمون نگاه ميكردند هردو تو فكر بودند كه باران گفت=درسايي دلم واسه بچه ها خيلي تنگ شده كاش اينجا بودن ويلا بدون اونا خيلي سوت و كوره
درسا جوابي نداد و كه باران با بغض گفت=درسا تو چي تو دلت تنگ نشده؟
ولي جوابي نشنيد ترسيدو فكر كرد شايد اتفاقي براي درسا افتاده با ترس سرشو به سمت درسا برگردوند و درساروديدكه تمام صورتش از اشك خيسه با تعجب گفت=درسااا داري گريه ميكني ؟
درسا لبخند تلخي زدوگفت=نه كي گفته اين اشك شوقه
باران با شيطنت گفت=به من دروغ نگووو من خودم بزرگت كردم پوشكتو عوض كرد بهت شير دادم شب تا صبح بيخوابي كشيدم و تربيتت كردم
درسا خنديد اما خندش به گريه تبديل شد و هق هق كرد باران اهي كشيدوگفت=
-چيشده خواهري چرا گريه ميكني
درسا با گريه گفت=خيلي سخته ببين زندگيه منو چرا نبايد مثل ادماي عاديه ديگه زندگي كنيم هااا منم دلم يه زنگي عادي ميخواد
باران درسا رو بغل كرد و چشماش پر شد و با بغض گفت=الهي باران فدات شه گريه نكن گلم
درسا=قبلنا فكر ميكردم دوستام تو هر شرايطي پشتمن و هيچ وقت تركم نميكنن ولي.....ولي الان كه نيستن الان كه تنهايم واقعا نميتونم اسم دوست رو روشون بزارم
باران =گريه نكن خب عزيزم اونا ميترسن كه رفتن به اين معني نيست كه تركت كردن بهشون حق بده خب
درسا =پس تو چرا نرفتي تو چرا اينكارو نكردي؟
romangram.com | @romangram_com