#وسوسه_پارت_56
مسعود-من بميرمم عمرا اگه كلامم بيفته اينورا …..از اينجا رد بشم ..
- سخت نگيريد اگرم افتاد …..با پيك براتون مي فرستم كه به بهانه كلاه از اينورا رد نشيد اقا….
چشمشو با عصبانيت بست و باز كرد …
مسعود-حالا كه اينطور شد خانوم كوچولو بجنگ تا بجنگيم … تو اوني نيستي كه من مي خواستم ولي نمي ذارمم اب خوش از گلوت بره پايين …تو زنم مي شي و بهت نشون مي دم كه شوهر يعني چي …..
تا تو باشي كه از اين به بعد…. بفهمي كه نبايد با هر كسي در بيفتي ….
- واقعا براتون متاسفم كه مثل پسر بچه ها رفتار مي كنيد …..من حتي نمي ذارم زير تابوتمو بگيريد… چه برسه كه بذارم اسمتون رو من سنگيني كنه…
مسعود-اگه تا اخر اين ماه زنم نشدي هرچي خواستي بگو
سعي كردم بهش پوزخندي بزنم كه حرصشو در بيارم …..
انگشت اشاره شو به نشونه تهديد چند بار به طرفم تكون دادو با خشم ..طوري كه داشتم پس مي يو فتادم بهم نگاه كرد ….و از اتاق خارج شد..
به محض خروجش فشارم به شدت تحليل رفت و نقش زمين شدم..
-واي هدي اون دهنت بلاخره كار دستت مي ده ….مي ده؟
داد..داد….اون الان زخم خورده است ……..
خانوم جون سريع امد تو اتاق :
romangram.com | @romangram_com