#ورطه_پارت_75

_الیاس بدون ساقیش قدم از قدم بر نمیداره...این راهش نیس...
_خودم بهترین جنسو براش فراهم میکنم...به موقع...هرچقد که بخواد...
بفرما زرین خانوم، یاد بگیر، به حق کارای نکرده، به خاطر این بچه ی پدر مادر معلوم، داره خودشو به آب و آتیش میزنه، حتی ساقی گری، آواره کردن زن خودش، یاسمن جونش ...اونوقت تو...
_باید فکرامو بکنم...
_فکر نمیخواد که! اگه من نرسیده بودم به مطب که تا حالا دخل اون بچه اومده بود...یعنی اون بچه سرنوشتش تو خونه و زندگی من بدتر از سقطشه؟!...
حرف حساب جواب نداره....
_باشه ولی برو فکراتو بکن...
از ادریس جز اینم انتظار نمیرفت...
_باشه ولی همه چیش پای خودت....عمه نباید هیچی بفهمه ادریس...هیچی...

نقاشی که جلوم کشیده اینبار با دفعه های پیش فرق کرده...دیگه سیاهو سفید رنگ غالبش نیس...یه ته مایه های از رنگ و لعاب داره، آدماش سرخاب سفیداب زدن...من که جلوش خیلی اهل این جور کارا نبودم...
نکنه این بچه هم گونه سرخ نگه داشتن با سیلی رو یاد گرفته.؟ در عوض این کار و دَم به دَم براش هجی کردم...اونم که باهوش،حتما یاد گرفته...
_مامان فلور جون گفته که این دفعه مداد رنگی 36 رنگی برام میخره...
_برای چی اونوقت؟ مگه تو خودت مداد رنگی نداری؟
جوابمو نمیده....
از کوره در میرم...
_شایان پرسیدم مگه خودت مداد رنگی نداری؟ باز رفتی اونجا چی گفتی به فلور جونت؟
ولتاژ صدام اونقد بالا بود! که بچه زبونش اتصالی میکنه!
_ب..بخدا...بخدا فلور جون...فلور جون خودش خواست برام بخره.
_فلور جون نه، خاله فلور، یا فلور خانوم، مگه هم قد تواِ بچه؟!
دلم سیگار میخواد...این بچه هم که حالیش نمیشه درد منو...کاش یه فلور جونم تو خونه من بود که حالمو نگفته بخونه...من مث شایان، حتی حوصله نقاشی کشیدنم ندارم ، فقط حال و حوصله کشیدن دارم، اونم سیگار...فقط سیگار...اونم نه یه نخ، دو نخ، نه بیشتر، نخ رو نخ! یه پاکت!
_فلور جون گفت تو بچه مدرسه ای که شدی برات سنگ حموم میذارم...
چشمام چار تا شد با این حرف چپکی که میزنه:
_سنگ چی؟
_سنگ حموم...همونا که سیاهه تو حمومه دیگه...
لبخندم بیشتر کش میاد...
_اون سنگ پاس که تو حمومه...بعدم سنگ تموم ، نه حموم.
انگشتشو میبره سمت لبش...
_سنگِ...تموم؟
سرمو میارم پایین:
_اوهوم...
_یعنی چی؟
کاش همون سنگ حموم ازش قبول میکردم...چرا دست از سرم برنمیداره؟
_یعنی همه چی برات میخرم...
_همه چی؟آخ جـــــــون!
فوری از جاش بلند میشه، دفتر دستکشو میزنه زیر بغلشو میره سمت خونه فلور جون!

romangram.com | @romangram_com