#توماژ_پارت_26
-نبایدم بره بانو
زیر لب شروع کرد به غر زدن : سفرمو زهرمارم کرده اون وقت می خواد با یه شاخه گل سرو تهشو هم بیاره صبر کن برسیم خونه
صدای خندم بلند شدو دستای ظریفشو تو دستام گرفتم که با بدخلقی دستشو عقب کشید و گفت: بخند واقعا حال و احوالم خنده دارم هست
زیر چشمی نگاهش کردم .... دلخور بود.... ضبط و روشن کردمو گفتم: من با این گل چیزی رو ماست مالی نکردم حساب این گل جدا حساب بد قولی جنابعالی هم جدا بانو
کمی عقب نشینی کردو زیر لب گفت: خب وقتی مامانم نمی زاره بیام چی کار کنم ؟
-چه خبرا؟
romangram.com | @romangram_com