#تیام_پارت_92
این دومین بار بود که با هواپیما سفر می کردم دفعه گذشته تقریباً سه سال پیش بود که عمو هزینه کرده بود تا ما تابستون چند روزی بریم تهران.
وقتی چمدونَم رو تحویل گرفتیم با آژانس به خونه عمو رفتیم توی راه مامان تماس گرفت تا از سلامتی مون مطمئن بشه، نزدیک سه ظهر به خونه رسیدم کاوه کلید انداخت و وارد خونه شدیم، خونه عمو ویلایی بود وقتی وارد حال شدیم کاوه با صدای بلندی داد زد:
سلام ما اومدیم
زن عمو و عمو با خوشحالی وارد حال شدن و باهام احوالپرسی کردن.
از موقعی که رسیده بودیم کاوه رفته بود توی اتاقش و خبری ازش نبود، خانم میانسالی ازمون پذیرایی کرد.
زن عمو گفت:
عزیزم برو لباست رو عوض کن
- باشه
وقتی به اتاق کاوه رسیدم در زدم ، صدای کاوه رو شنیدم که گفت:
بیا تو
وقتی وارد اتاقش شدم دیدم گوشه تختش نشسته و داره با موبایلش حرف میزنه، به سمت چمدونم که گوشه اتاق بود رفتم ، یه دست لباس برداشتم وقتی در چمدونو بستم کاوه حرفاش تموم شده بود.
romangram.com | @romangram_com