#تیام_پارت_137
مامان گریه نکن.
تا متوجه من شد اشک هاش رو پاک کرد.
- مامان به خونه رویا اینا زنگ بزن بگو رویا بیاد.
- قبلاً زنگ زدم، به فاطمه خانم گفتم به رویا بگو بیاد اینجا کارش دارم می دونی چی گفت؟
- چی گفت ؟
- گفته رفته ماه عسل کانادا، به احتمال زیاد همون جا اقامت میگره و میمونه.
نمی دونم چه مدت گذشت که با صدای مامان به هوش اومدم:
مادرت برات بمیره، به دختر مثل گلم تهمت زده، خدا ازش نگذره.
به سختی از جام بلند شدم و سمت اتاقم رفتم، کاوه توی اتاق نبود ، خبری از وسایلشم نبود، با ناباوری پیش مامان برگشتم و با گریه گفتم:
- مامان کاوه کجاست؟
romangram.com | @romangram_com