#طلسم_ابدی_(جلد_دوم)_پارت_89

_استلا؟!

_کیت باید هرچی زودتر ببینمت...موضوع خیلی مهمی پیش اومده!

کیت با تعجب و سردرگمی گفت:

_باشه ولی...

_ولی و اما رو بذار کنار کیت!نیم ساعت دیگه اونجام!

کیت تلفن را گذاشت و به فکر فرو رفت...ایان باید ازآنجا میرفت...اگر استلا میفهمید معلوم نبود چند خون اشام از افکار او به زنده بودن ایان پی خواهند برد!

_اون اینجا چیکار داره؟!

_نمیدونم...گفت یه کار مهم داره!

_خیله خب ولی...من زیاد دور نمیشم...اون یه گرگینست و در هر حال حضورش اینجا خطرنا....


romangram.com | @romangram_com