#طلسم_ابدی_(جلد_دوم)_پارت_74

جک با دلخوری گفت:

_آه...این دقیقا چیزیه که من همش بهش میگم!اون بمن اعتماد نداره و میترسه اگه کاراشو بمن بسپره خرابشون کنم!!!

النا گفت:

_آه جک!!!میدونی که اصلا اینطور نیست فقط...من عاشق کارمم....اصلا دوست ندارم وظایفمو به کسی تحمیل کنم!!!

کوین گفت:

_آه مامان...پس اگه حتی کاراتم نمیدی این انجام بده پس به چه دردی میخوره؟!

مخاطب کوین جک بود که با تحقیر به او اشاره میکرد...النا با عصبانیت گفت:

_کوین؟!!اون از تو بزرگ تره!کی میشه یکم بزرگ شی؟!!

کیت گفت:


romangram.com | @romangram_com