#طلسم_ابدی_(جلد_دوم)_پارت_102
استلا با نگرانی گفت:
_درسته!ولی....چطوری؟
برناردو گفت:
_بهتره یجوری اونا رو از اونجا فراری بدیم!چون مسلمه که اونا به این راحتی قصرو ترک نمیکنن!
استفنی گفت:
_اینکارو بذارین به عهده ی منو جیک!
کیت نگاهی حسرت بار به انها انداخت...هنوز هم جیک را دوست داشت ولی...او نمیتوانست همزمان عاشق دونفر باشد!و نمیتوانست جیک را تا ابد برای خودش نگه دارد!این خودخواهی بود!او با بی رحمی و خودخواهی اش جیک را نابود کرده بود!و جیک حالا سزاوار رابطه ای مثل این بود!کیت میدانست که دوستی با استفنی بهترین اتفاق ممکن در زندگی جیک خواهدشد!
کیت سرش را پایین انداخت و زمزمه کرد:
_چطور میخواین اینکارو انجام بدین؟
romangram.com | @romangram_com