#تلنگر_سیاه_پارت_97
دستم میسوزه.
با تعجب گفتم چرا ؟
نگاهی به دستش کرد و گفت :
جای یه گاز روی دستامه. مثل زخم ساهی.
با گیجی چشمام رو که بخاطر تابش مستقیم نور خورشید جمع شده بود باز کردم.
بعد از یکم استخاره کردن توی جام ، نگاهی به اطراف کردم . کنار سوگل دراز کشیده بودم.
و موهام اشفته به اطرافم ریخته شده بود.
با هول به پسرا که خواب بودن نگاه کردم.
امیدوار بودم که این موهای اشفته ی قهوه ایی رنگ رو ندیده باشن.
روسری ابی رنگم رو نا منظم روی سرم گذاشتم و اهسته از جام بلند شدم و به سمت کوله پشتی بزرگم رفتم.
یه دست لباس تازه برداشتم و وارد دستشویی شدم.
لباسام رو با مکافات زیاد عوض کردم.
درحالی که تو ایینه به خودم خیره شده بودم ، دستم رو بالا بردم تا روسری کرم رنگ رو صاف کنم ، که نگاهم به جای گاز روی مچ دستم افتاد.
دیشب هر چقدر خواستم سوگل رو متعاقد کنم که نفهمیدم کی این اتفاق افتاده ، موفق نشدم.
و اون هر بار با یک صدای جدی ولی اروم درحالی که به شونه ام ضربه میزد ، می گفت :
سوگل _ دلنواز جان تو خسته ایی شاید تو زیر زمین دستت به جایی گیر کرده و این زخم ایجاد شده.
دستی به زخم کشیدم که سوزشش سرتاسر بدنم رو فرا گرفت و همزمان با این سوزش عذاب اور یک چشم قرمز شده تو خاطرم نقش بست
دانای کل.
دلنواز خسته از درگیری های فکری هر روزش از دستشویی بیرون میزنه و با قدمایی اروم به سمت ساهی نامزد دوست داشتنیش میره.
romangram.com | @romangram_com