#شهرزاد_قصه_گوی_من_پارت_47

_اونجا خونه ی استاد دانشگاه من آقای آرین مجده.من حدود هشت ماه اونجا به عنوان خدمتکار کار میکردم.از روی اعتمادی که به من داشتن خونه رو به من شپردن تا در نبودشون به خونه برسم
_شاهدی هم برای این گفته ت داری؟
_بله من شماره ی گوشی خود آقای مجد رو دارم.میتونید باهاشون تماس بگیرید و بپرسید
_خب شاید اعتمادشون به تو اشتباه بوده!
_من زن آرین مجدم!...چطور میتونم به شوهرم خیانت کنم و از خونه ی پدریش دزدی کنم؟
_الان که گفتی مجردی!
_یه هفته ست به صورت پنهانی به هم محرم شدیم.
_چرا پنهانی؟زن داره؟
_نه...راستش به خاطر ترس از مخالفت خانواده ش به کسی حرفی نزده.البته3نفر شاهد صیغه ی محرمیت ما بودن.
_کیا؟
_پسر عمه ی آرین و دو تا از دوستای من.
_شماره پسر عمه ش رو بده!
_تو گوشیمه.حفظش نیستم.
_اسمش چیه؟
نمیدانستم این کار برای شاهد دردسر میشود یا نه اما واقعا به شهادتش نیاز داشتم.گفتم:شاهد امیری...
سرش را بلند کرد و گفت:همون که بازیگره؟

romangram.com | @romangram_com